سلام
من در تورنتو به سر میبرم.
سفر بسیار خوب و بسیار خسته کننده ای بود . خسته کننده به خاطر اینکه خیلی کوتاه بود و خب مسافت خیلی زیاد . مرده شور هواپیما های
KLM
رو هم ببرن که منو اگه بکشن هم دیگه باهاش پرواز نمیکنم . جای پاهاش انقدر کم بود که وقتی جلویی صندلیش رو میداد عقب واقعا تا توی دماغمون میومد . خفه شدم . فکر کنین 8 ساعت پروز با این وضع . یادمه بچه بودیم میگفتیم
KLM
مخفف اینه : ..ون لق مسافرها !!!! و واقعا اینو درک کردم که این قضیه کاملا جدیه .
کلی چیز دارم بنویسم . از دوستها و فامیلهای که دیدم . تعجب از چیزهایی که فقط یک سال ازشون دور بودم . اما الان خیلی خسته ام . فقط بگم که این دفعه خداحافظی برام سخت تر از دفعه پیش بود . شاید به خاطر اینکه دفعه پیش انقدر نگران آینده بودم که این قضیه برام کم رنگ شده بود . بهم خیلی خوش گذشت در عین اینکه خسته شدم . دوست عزیزم رویا رو کم دیدم در صورتیکه دلم میخواست حداقل یک نصفه روز فقط با هم باشیم و حرف بزنیم که نشد . به طرز مشخصی برای بعضی از فامیلها مثل شوهر خواهرم و برادر امین و خانمش عزیز شدم و کلی بهم لطف کردند . حق امضاهای شهرداریمون رو فروختیم و بیشتر از هزینه مسافرتمون در آمد کسب کردیم .
و فعلا همین
Friday, July 13, 2007
من اومدم تورنتو
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
چه سفر کوتاهی. فکر کنم خیلی خسته شدی.
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
واقعا نمیتونم تصور کنم که 8 ساعت توی هواپیما بتونم دووم بیارم
حتی بهترین هواپیما ! واقعا که سخته
امیدوارم که باز هم به زودی بتونید برید ایران
که میدونم چقدر آدم از این سفرها و دیدن عزیزانش شاد میشه
Post a Comment