Sunday, February 11, 2007

بازم فیل تر ؟



خب یک نفر یک خبر خیلی خوب به من داد که وبلاگم فیل تر شده . من اول این وبلاگ گفتم اگه این فیل تر شد بعد از اسم وبلاگ یک عدد یک میگذارم و اگه اون هم فیل تر شد یک دو میگذارم تا آخر. حالا لطفا به من خبر قطعی بدین که فیل تر شده یا نه .ممنون


داشتم فکر میکردم که چقدر نگاهم به دنیا با سال پیش این موقع فرق کرده . همین دوستای بلغاریمون بهمون خیلی اطلاعات دادن . مثلا پسرشون عشق نباته و بهش میگن نبات شکر !!! و وقتی فهمیدم ایوان کوچیکه نبات دوست داره براش شربت عرق نعنا با نبات درست کردم . کیف کرد وقتی خورد . دفعه بعد که اومد بازم سراغش رو گرفت و گفت برام درست میکنی ؟! اون قضیه روزهایی که اسم دارن و صاحب اون اسم توی اون روز جشن میگیره رو هم از اونا فهمیدیم . یک شب شام خونمون بودن ترشی آوردم سر میز و اومدم توضیح بدم گفتم این یک سری سبزیجات هست که روش سرکه ریختم . ایوان بزرگ گفت ما بهش میگیم ترشی !!!! گفتم خب ما هم همینو میگیم !! اومدیم بفهمیم از کجا رفته به کجا که وقتی ما گفتیم ما به این مزه میگیم ترش گفت خب پس این اصلش از طرف شماست .
با کمال شرمندگی همیشه فکر میکردم عربها آدمهای بی استعداد و تنبلی هستن . خب بخاطر اینکه هر کس رفته بود عربستان برای حج تعریف کرده بود که این عربها روی چه منبع درآمدی از حج نشستن و دیگه لازم نیست کاری بکنن اما اینجا با چند تا عراقی آشنا شدم . یک سریشون توی کلاسهای مخصوص رشته خودمون بود و دوتاشون هم توی کلاسهای اطلاعات روزمه و غیره دیدم . همه اونهایی که دیدم خیلی با سواد ، خیلی فعال و بسیار با کلاس بودند . از نظر قیافه خیلی شبیه ایرانیها بودند و شبیه عربهای عربستان و یا امارات نبودند . انگلیسی رو خیلی عالی صحبت میکردند و گفتند که تحصیلاتشون توی دانشگاه بغداد به زبون انگلیسی بوده . کاملا نظرم عوض شد و شرمنده شدم که تا حالا اینجوری فکر میکردم .
کلا همه آدمهای اینجا اینطوری هستند . اونهایی هم که از بچگی اینجا بودند با مواجهه با مهاجرها کلی چیز جدید میبینین . ما چند وقت پیش رفته بودم یک مهمونی خونه یک کانادائی که هر کس باید غذای محلی خودش رو میبرد . کلی غذاهای جدید و جالب دیدیم که انصافا ته چین مرغش از همه خوشمزه تر بود و حلیم بادمجونش که این یکی کار خودم بود !! صاحبخونه یک دختر تین ایجر خیلی خوشگل داشت که واقعا توی همه میدرخشید . چند روز قبل باهاش تلفنی حرف زدم و فهمیدم که دخترش بعد از اون مهمونی به شدت مریض شده و چند شب بیمارستان بوده . خلاصه داستان چشم خوردن رو به بدبختی براش تعریف کردم و پریروز که اومدن خونمون مراسم اسفند دود کردن رو به طور کامل براشون اجرا کردم !!! خیلی براشون جالب بود و کلی از بوی اسفند خوششون اومد .اما خودم موقعی که نمک میریختم روی اسفند توی مشتم و دور سرشون میگردوندم خنده ام گرفته بود . یاد مراسم قبایل سرخپوست افتادم. به دختره گفتم وقتی توی همچین شهری آدم باشه که پر از آدمهایی هست که از جاهای مختلف دنیا اومدن هر روز میتونی با یک چیز جدید مواجه بشی . خود دختره با اینکه کانادا به دنیا اومده اما کلی دوست چینی داره و حرفم رو تائید کرد .

خب الان ساعت نزدیک دو نصفه شبه که من بی خوابی دارم و نشستم پای کامپیوتر . امروز بعد از ظهر قراره شادمهر رو با دو تا از دوستاش ببریم یک جایی برای بازی . آخه دیروز تولد پسرم بود ولی جشنش رو انداختیم برای امروز. عزیزم تولدت مبارک و هر سه ما خیلی دوستت داریم

14 comments:

Ali said...

سلام
من که وب لاگتون رو می بینم
فیل تر هم نشده
من از پارس ان لاین که معروفه به اینکه همه چیز رو فیلتر می کنه استفاده می کنم
علی

Anonymous said...

سلام.اینجا هم که آخر فیلتراسیونه من میتونم بخونمت.موفق باشی

Anonymous said...

خیلی ممنون از دوستان عزیز که خبر قطعی به من دادند .
مهسا

Anonymous said...

الف تولد شادمهر جان مبارک
ب وبلاگت طوریش نیست و من می تونم ببینمش.من خیلی از سایت ها رو نمی تونم ببینم از جمله وبلاگ خانم فرانکلین اما این جا هنوز قابل رویت است.موفق باشی

Anonymous said...

سلام . من كه فيلتري چيزي نديدم . با قضيه چشم زدن كه كاملا" موافقم و فكر ميكنم همه مردم دنيا قبول داشته باشند . درسته ؟ تولد پسري هم مبارك باشه . انشاا... صدها سال زير سايه پدر و مادر زندگي باعزت داشته باشه

Anonymous said...

برای من که فیل تر نیست.

Anonymous said...

سلام.
اول. تولد گل پسرت مبارك.
دوم. براي ما هم فيلتر نيست.

Maman Maryam said...

تولد گل پسرت مبارک باشه خانوم خانوما... بهش تبریک بگو و اون آرتای آی لاو یو توی موش رو هم بچلون... ایشالا که همیشه خوش و سلامت باشید

Anonymous said...

حتما می دانید که مراسم اسفند دود کردن یکی از مراسم بازمانده از دوران طبیعت پرستی انسان هست و هیچ ارتباطی با ایران یا اسلام ندارد. در واقع بخشی از اعمال جادوگری شمن های قبایل حاشیه شرقی آفریقاست که با کوچ این اقوام به سمت خاورمیانه وارد منطقه ایران شده.

و مشابه اون رو احتمالا فقط در مراسم سرخپوستان و نیز جادوگران سیاهپوست وودوو در آمریکای شمالی و جنوبی نظیر اون دیده میشه.
درسته که شما قصد لطف کردن داشته اید ولی ممکنه اینکار رو به حساب دیگری بگذارند.

Anonymous said...

ببخشید میشه بگین ممکنه به چه حسابی بگذارن ؟
مهسا

Anonymous said...

خوب من هم می تونم بخونمت پس فیلتر نیستی! اومدم ک دیدم کلی پست عقب منونده دارم ماشالله سرعت اپت خیلی خوبه!در مورد بلغاریها خیلی به نظرم جالب بود قبلا توی سریال قصههای جزیره هم دیده بودم که بلغاریها چاییشونو با قند می خورن برای همین دندونهای جلوشون خرابه درست مثل برازجونی های خودمون! در مورد اسفند دود کردن هم اینقدر تصور تو در اون حالت برام جالب بود که همه اش داشتم می خندیدم! آخه دقیقا میدونم وقتی از کشور خودت به جای دیگه ای می ری و می خوای چیزهایی که مربوط به کشور خودته نشون بدی و می ترسی بعضی چیزهاشو دقیقا اجرا نکنی چه حالی می شی!

Anonymous said...

در مورد زایمان طبیعی و سزارین هم که توی وبلاگم پرسیده بودی! من خودم بیشتر زایمان طبیعی رو توصیه می کنم ولی میدونم اغلب دکترها زایمان طبیعی یادشونرفته! چندین مورد از مرضهام با پارگیها و بخیه های نا جور اخیرا اومدن پیشم و همه شون می گفتن چون خودشون اصرار به زایمان طبیعی داشتن دکگتر هم دقیقا در آخرین لحظه از مطب اومده بالای سرشون و فقط به دستکش پوشیدن رسیده و نه حتی عوض کردن لباسها و پوشیدن گان و... اگر اینجوری باشه همون زایمان سزارین بهتره! لااقل شکم آدمو یک نفر هست که بعد از خانم یا آقای دکتر سر فرصت بدوزه!
در مورد خودم هم اون چیزی که ترویج می کردم سرم اومد. میدونی که ملیکا زود دنیا اومده!

Anonymous said...

در اینکه شما محبت و مهمان نوازی کرده اید تردیدی نیست. اما نه سرخپوست ها و نه جادوگران وودوو از دید مردم آمریکای شمالی افراد محترم و مناسبی نیستند - کاری نداریم که دولت ها مجبورند تحملشون کنند- چون سرخپوست ها به بیعاری و بدمستی و کثیفی و انگل بودن در جامعه معروفند و جادوگران وودوو به جادوی سیاه و بهم ریختن زندگی مردم و از بین بردن دیگران و کلاهبرداری و مواد مخدر معروفند و نزدیک شدن به این دو گروه از نظر رفتار فرهنگی می تونه صدمه به اعتبار ایرانی ها بزنه. البته با یک مورد اتفاقی نمی افته.

همین مراسم قربانی کردن گوسفند که سر یک حیوان زبون بسته را وسط خیابان می برند و خونش را روی زمین می ریزند، یا مراسم قمه زنی که عکس هایشان از ایران در اینترنت پراکنده است بقدر کافی به اعتبار و احترام ما لطمه زده است.

lifememoire said...

salam na baba filter nist
faghat heyf az vaghty raftid canada weblogeton ye jori shode neveshtehat gharibe shodan