Wednesday, June 20, 2007

به آرامی




به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر.......

اگر سفر نکنی،
اگر چيزی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی
به آرامی آغاز به مردن ميکنی
زمانيکه خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری ديگران به تو کمک کنند
به آرامی آغاز به مردن ميکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگرهميشه از يک راه تکراری بروی...
اگر روزمرگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
به آرامی آغاز به مردن ميکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهايي که چشمانت را به درخشش وا ميدارند
و ضربان قلبت را تندترمی کنند،
دوری کنی...
به آرامی آغاز به مردن ميكني
اگر هنگاميکه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آنرا عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل يکبار در تمام زندگيت
ورای مصلحت انديشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز کاری بکن!
امروز مخاطره کن!
نگذار که به آرامی بميری...
شادی را فراموش نکن

به سبک ساروی کیجا :
این متن با ای میل به دستم رسیده و نمیدونم نویسنده اش کیه

3 comments:

Anonymous said...

سلام
اين شعر پابلو واقعا شعر جالب و قشنگيه اميدوارم ما هم بتونيم اينجوري زندگي كنيم به معناي واقعي نمي دونم از كجا افتادم توي وبلاگ شما ولي تا ته آرشيوتونو رو خوندم برام خيلي جالب و دوست داشتني بود به اين همه اراده و سخت كوشيتون تبريك مي گم خوشحالم كه بالاخره داريد بعد از اين همه سعي و تلاش به ارامش مي رسيد جاي بچه ها خالي نباشه اميدوارم به سلامت برگردند

Anonymous said...

درود مامان جان خوب و خوش و خرمين؟
چقدر اين شعر ادمو سر حال مياره انگار با خوندن اين شعر توي همه وريداي ادم اورانيوم تزريق ميشه!! و ادمو به حركت و پويايي وادار ميكنه
پايدار باشين
iran azizam

Azita said...

مهسا جونم امیدوارم دوره دوری به راحتی سپری بشه و امین و بچه ها از سفرشون به ایران لذت وافر ببرن. خیلی خوشحالم که شرکت فعلیت این قدر خوبه و رفتارشون این اندازه عالی