Monday, April 16, 2007

این مثل رو شنیده بودین ؟



مامانم میگه که مادر خدا بیامرزش یک مثل داشته به این عنوان : بچه به قنداق ، شوهر به
چله .اگه مثل من خیلی سر در نیاوردین ناراحت نباشین . معنیش اینه که اگه میخواهی بچه رو به چیزی عادت بدی تا توی قنداقه باید عادتش بدی و اگه میخواهی شوهرت به چیزی عادت کنه باید توی همون چهل روز اول ازدواج به قول معرف گربه رو دم حجله بکشی.

حالا قضیه ما هم بی ربط نیست .وقتی ازدواج کردیم توی جهیزیه ام یک سرویس چینی شونصد پارچه بود که فقط توی مهمونی ها استفاده میشد و قبل از اومدن فروختیمش رفت . یک سرویس دم دستی هم داشتم که چون جنسش یک چیزی بین بلور و پیرکس بود دوام خیلی خوبی داشت و لب پر نمیشد و اگه میشکست پودر میشد . همین هم باعث شده بود خوب بمونه و چند تاش هم که شکست رفتم و از بازار تهران به طور تکی خریدم و سرویس بعد از گذشت نه سال کامل و سالم موند. بگذریم که وقتی خواستم برم نواقصش رو بخرم یکی از دوستام گفت عجب بیکاریها . حالت به هم نخورد انقدر این ظرفها رو داشتی ؟ بگذار کاملا ناقص بشه و برو یک سرویس دیگه بخر . من گفتم نه اهل اینم که چیزی رو که میتونم استفاده کنم بندازم کنار و نوی اونو بخرم و نه اینکه پول مفت برامون میرسه که از این ولخرجی ها کنم . وقتی خواستیم بیایم کانادا هم همون سرویس رو لا به لای لباسهامون پیچیدیم و یک کارتون درست کردیم و با خودمون آوردیم که البته چند تاش شکست ولی به هر حال اینجا مجبور نشدیم بریم ظرف بخریم .
رفته بودیم مهمونی خونه یکی از دوستامون، داشتن از یک شخص ثالثی صحبت میکردند که خانم و آقا رفته بودند انگلیس ( یا فرانسه درست یادم نیست ) و خانمه رفته بود یک کیف خواسته بود بخره که به پول ایران بالای یک ملیون تومن در میومد و شوهره صداش در اومده بود که چه خبره و بالاخره خانمه رضایت داده بود یک کیف بگیره که حدود پونصد هزار تومن میشد ( این سیاست به مرگ بگیر به تب راضی کن هم بعضی وقتها جواب میده ها ) خلاصه ما کلی خندیدیم و گفتیم باریکلا به این خانم و کلی شوهرهامون رو دست انداختیم .
چند وقت گذشت ، امین داشت ظرفها رو نگاه میکرد بهم گفت راستی یادمون باشه هر وقت رفتیم ایران بریم کسری اینا رو بخریم بیاریم که کامل باشه .
توی پرانتز عرض کنم که خواهر من که از ازدواجش تا حالا (که دوسال قبل ازدواج ما بود ) کلی وسیله عوض کرده . خانم برادر امین هم نشده تا حالا بریم خونشون و سرویس قاشق و چنگال یا آرکوپال یا لیوان و... جدید نبینیم . دیگه من هم وقتی امین این حرف رو زد اون روم بالا اومد گفتم بابا خیلی بد عادتت کردم . همه دور و بریهامون رو ببین چند سری وسیله عوض کردند توی این چند ساله من تنها کسی هستم که حتی اینجا هم دارم قابلمه و ظروف و قاشق چنگالهای جهیزیه ام ( با جهاز هاضمه اشتباه نشه ) رو استفاده میکنم (فقط این چند ساله من چند تا ماهیتابه خراب کردم و نوی اونها رو خریدم ) خدائیش دیدم خودش رنگ و روش عوض شد و فهمید خیلی سوتی داده و خندید و رفت
تازه عروسها ، دریابین

6 comments:

Anonymous said...

اول :)
واقعا که بد جوری بد عادتش کردی ! جا خوردم :)
چه خبر شگفت انگیز ناکی دادی خانومی خیلی خوشحال شدم کلی روحیه ام عوض شد . حالا کی میخوایید بیایید . تعطیلات در پیش دارید ؟
اگر بتونی یه تاریخ حدودی بدی یک دارو برای چشم حسن حست که احتمالا گیک)رت میاد اسمش رو برم گیر بیارم . البته به شرط ها و شروط ها ها !

Anonymous said...

دارو مربوط به شبکیه چشم هست !
راستی میتونی اطلاعات دارویی گیری ؟ شاید داروی کاملتری گیر اومد .
یک دارو هست به اسم :
27 vitamine mineralstoffe und LUTEIN + Q10
بیشتر برای بزرگسالانه و مربوط به ضعف بینایی .
حتما داروهایی هست که مختص به شبکیه چشم اطفال باشه .
این دارو رو یکی از کانادا برای یکی از دوستان حسن اورده و هفته گی دو سه تا مصرف میکنه اماچون مال بزرگسالانه زیاد پیگیر این یکی نیستم .
درمورد هزینه اش هم اگر شماره حساب ارزی داری برام ایمیل کن در غیر این صورت دنبالش نرو . فدات .

Anonymous said...

این لاگ رو که ما به شوخی گرفتیم ولی وقتی زندگی یک کاسه و یکدست باشه و طرفین هر دو ملاحظه هزینه ها رو بکنند واقعا نیازی به کشتن گربه نخواهد بود و نیست.

اگر شما هنوز از ظروف چینی چند سال قبل استفاده می کنید و ایشون هنوز کت و شلوار چند سال پیش رو می پوشه یا مواردی نظیر اون در مجموغ باعث جمع شدن بودجه برای کار های مهمتر خواهد شد مثل پول پیش خرید خانه

ولی بعضی وقت ها نیاز هست به خودمون این موضوع رو یادآوری کنیم تا حواسمان باشد که هرو باید در این امر همکاری کنند تا موثر واقع بشه

تهرانتویی

خانم میم said...

تهرانتویی گرامی حتما این لاگ رو در مورد امین به شوخی بگیر اما من خیلی مردها دیدم که واقعا وظایف خودشون رو نمیدونن . یکیش پدر خودم . با توجه به وضع کلی مناسبی که داره باید خیلی کارها برای مادرم بکنه اما چون مادرم همیشه خودش درآمد داشته همیشه مرسومه که خودش احتیاجات خودش رو برآورده کنه .

Anonymous said...

سلام خانمي . من فكر ميكنم خانمهائي كه كار ميكنند مقتصد تر ميشن . خودم منهم الان توي 8 سال زندگي هيچ چيزي اضافه نكردم . البته همين باعث شد كه بتونيم زود خونه بخريم و ماشين عوض كنيم و ... ولي خوب من خودم زياد خوشحال نيستم چون هر موقع هر چيزي ديدم و خوشم اومد نخريدم و گفتم حيفه آدم پولشو حروم كنه . خوب كه چي بشه . ؟ آدم بايد از زندگي لذت ببره

Anonymous said...

مهسا جون ممنون بابت نصیحتت.