Wednesday, January 10, 2007

آرتا



قبل از تعطيلات بهمون خبر دادن که بالاخره دی کر آرتا درست شده و بعد از تعطيلات ميتونيم
بگذاريمش تا ساعت ۳ مدرسه بمونه . خيلی خوب بود اما يک مشکلی وجود داشت و اون اين که آرتا صبحها ميرفت مدرسه و الان هم جا توی دی کر برای صبحها بود . اونا گفتن اشکال نداره با مدرسه هماهنگ کنيد که مدرسه اش رو بندازن بعد از ظهرها و به نظر ما که هيچ اشکالی نداشت اما وقتی به دفتر مدرسه گفتيم ،‌گفتند که برای بعد از ظهر توی کلاس معلم الانش جا نيست و بايد بره يک کلاس ديگه و ما خيلی ناراحت شديم چون آرتا به معلمش عادت کرده بود اما کاريش نميشه کرد . توی تعطيلات به گوشش خونديم که تو ديگه بزرگ شدی و بايد بری يک کلاس بالاتر و ديگه توی کلاس معلم قبليت نبايد بری و اون هم هيچی نگفت . روز اول بعد از تعطيلات که رفتم دنبالش دل تو دلم نبود که الان اين چه شری به پا کرده که توی کلاس معلم قبليش نبوده . رفتم و قبل از اينکه خودشو رو ببينم معلمش رو ديدم و پرسيدم چطور بوده ؟ گفت عالی !!! گفتم اذيت نکرد ؟ گفت اصلا!
به امين که گفتم گفت بميرم براش يعنی واقعا باور کرده که رفته يک کلاس بالاتر ؟
خودمونيم چفدر اين بچه ها زود خر ميشن

2 comments:

Anonymous said...

akheeeey elahyyyyy maham tond o tond az sadegishon soo estefade mikonim :(

Anonymous said...

به به ، ميبينم که پينگ کردين ، مبارک باشه .
دنياي ساده بچگيه ديگه . خوش به حالشون .
مهسا خانوم اين کامنت گذاشتن برا شما هم خيلي سخته ها !! اول که وبلاگت اسم و آدرس مارو نگه نميداره و هر دفه بايد از ائل تايپ کنيم ، بعد اين ورد نميدونم چيچي ديگه چه صيغه ايه ؟ خدايش خيلي مکافات داره کامنت گذاشتن برا شما ، ولي ميذاريم کم با معرفتي و شما و با حالي مطالبتون .