Monday, January 1, 2007

شب سال نو




هر کس برام تبریک سال نو فرستاد ازش ممنونم اما اصلا احساسی به سال نو اونهم وسط زمستون
ندارم ! و چون احساسی نداشتیم با دوستامون اون شب شام رفتیم بیرون !! بیشتر به خاطر تعطیلی بود نه به خاطر سال نو و جای همه دوستان خالی خیلی خوش گذشت . توی رستوران آرتا کنار امین نشسته بود و من کنار شادمهر . شادمهر خودش غذاش رو خورد اما امین هر کار کرد یک قاشق غذا هم نتونست به آرتا بده . منهم غذام رو بلعیدم و جام رو با امین عوض کردم و رفتم پهلوی آرتا . اونطرف آرتا دوست امین نشسته بود که خیلی حاضر جوابه . تا من نشستم آرتا شروع کرد به غذا خوردن و دوست امین بهش گفت بیا ببین تو یک قاشق هم نتونستی به این بچه بدی . من گفتم اصولا اگه بخوان جمعیت دنیا نصف بشه میتونن بچه ها رو از مادرها بگیرن و بگن پدرها بزرگ کنن . نصف این بچه ها میمیرن . دوست امین گفت اما در عوض اون نصفه که می مونن دیگه آدم حسابی هستن و لوس نمیشن
گفتم خیلی حاضر جوابه .


/span>


ه

5 comments:

هيراد said...

salam,man yasaman mamane heerad hastam ke ozve iranianparents hastam va oonja tooye emaily ke ferestade boodin addresse weblogetoon ro didam....ba ejaze behetoon link dadam...

Anonymous said...

من يه عالمه نوشتم. اما نفهميدم پست شد يا نه؟اين ديگه چه صفحه پيغاميه؟

Anonymous said...

:))
واقعا بايد سرپرستي بچه ها رو داد به اين مردا تا معني بچه و لوس كردن رو بفهمند اگه دست مردا باشه كه خودشونم كم كم لوس ميشن !!!

Anonymous said...

كامنت بالا مال من بود بي اسم فرستادم !!

Anonymous said...

نتیجه اخلاقی اینکه ایران خیلی کارش درسته که بچه ها را به پدر میسپاره و به مادر جماعت اصلاً اعتماد نمیکنه.بعدش هم خواهر جون اگه نشسته بودی توی مملکت خودت زندگیت را میکردی هم بچه هات برف بازی ملسی میکردن وهم آخر و عاقبتشون با اون چشمهای درشت چینی و ژاپنی نمیشد. حالا خیالی نیست. نفس و و عشق و همه چیز را از طرف موش خونگی ببوس - دلخور که نمیشی دیگه شماهم از جماعت روشنفکرید و میشه آقایونتون را بوسید- و دیگه اینکه اون جوراب رو فرشی اشک من را در آورد. راستی چی میشد اگه همه آدما میفهمیدن که به نفع همه است که یک کمی خوب و مهربون باشن؟